آيات خدا: نشانههاى خدا در آفاق و انفس
آيات، جمع آيه است. اهللغت در ريشه و مبدأ اشتقاق آن اَىَىَ، اوى، أأى را احتمال داده و اين احتمالهاى را به تفصيل بررسى كردهاند. خليل،[1]ابنفارس،[2] جوهرى[3] و ابنمنظور،[4] براى آيه، معانى گوناگونى چون قصد، مكث و انتظار، جماعت و شگفتى را گفتهاند؛ ولى همه آنان يكى از معانى آيه را علامت و نشانه دانستهاند. راغب مىگويد: آيه* به معناى علامتِ آشكارِ ملازم با چيز پنهان است؛ بهگونهاى كه انسان با آگاهى از آن علامت، به چيز پنهان نيز دست مىيابد؛ مانند نشانه راه كه با ديدن آن، راه آشكار مىشود.[5]در قرآن، آيه، آيتين و آيات 382 بار آمده است. مفسّران براى آيه در قرآن، معانى گوناگونى گفتهاند؛ ولى گويا مىتوان آن را در همه اين موارد به معناى علامت و نشانه دانست. مصاديق آيه در قرآن بدين قرار است:
1. آيه قرآن[6]
«مِنه ءايتٌ مُحكمتٌ = پارهاى از قرآن، آيات محكم است.» (آلعمران/3،7) آيات قرآن را ازآنرو آيه گفتهاند كه مضمون آن، بيان آيات تكوينى، معارف و احكامى است كه نشانِ خدا است.[7] برخى هم گفتهاند: چون آيه قرآن، نشانه و دليل بر سخنى بلند و آموزهاى ارجمند است، به آن آيه گفتهاند[8] يا از اين جهت كه نشانه جدايى و قطع كلامى از كلام ديگر است.[9]2. معجزه[10]:
«أَنّى قَد جِئتُكم بِـايَة مِن رَبِّكم أَنّى أخْلُقُ لَكم مِن الطّينِ كَهَيئةِ الطَّيرِ فَأَنفُخُ فِيه فَيكونُ طَيراً بِإذنِ اللّهِ = ]عيسى(عليه السلام)گفت:]در حقيقت من از جانب پروردگارتان برايتان معجزهاى آوردهام. من از گِل براى شما شمايل پرنده مىسازم؛ آنگاه در آن مىدمم؛ پس به اذن خدا پرندهاى مىشود.» (آلعمران/3، 49) راز نامگذارى معجزه* به آيه آن است كه نشانه حقّانيّت ادّعاى پيامبر و رسالت او از جانب خدا است.3. پند و عبرت[11]:
«فَاليَومَ نُنَجّيكَ بِبَدنِك لِتَكونَ لِمَن خَلفَك ءَايةً = پس امروز تن بىجان تو را به ساحل مىافكنيم تا براى كسانى كه از پى تو مىآيند، عبرتى باشد.» (يونس/10، 92) به امورى كه مايه پند و عبرت* است، از آنرو آيه گفتهاند كه نشانِ قدرت و عزّت پيشينيان، سپس نابودى و خوارى آنان است.4. موجودات جهان آفرينش[12] (آفاق و انفس):
«وَ مِن ءايتهِ أَن خَلَقَكُم مِن تراب = آفرينش شما [انسانها]از خاك، از نشانههاى خدا است.» (روم/30، 20) بر جهان آفرينش* چون آسمان، زمين، خورشيد، انسان و... از آن رو آيه اطلاق شده كه همه، نشانه آفريدگارى دانا و توانا است. تعبير آيه از پديدههاى جهان، مهمترين كاربرد اين واژه در قرآن و موضوع بحث در اين مقاله همين كاربرد است؛ البتّه وجوه ديگرى مانند برج و عمارت[13] (شعراء/26، 128)، دليل و برهان[14] (بقره/2،61)، قدرت و سلطه[15] (قصص/28، 35) و كتاب (قرآن)[16](جاثيه/45،8) را برشمردهاند كه مىتوان همه آنها را به معناى نشانه دانست.توجّه به آيات در قرآن:
در قرآن، برشمردن نشانههاى الهى در آفرينش، همواره با واژه آيه يا آيات بيان نشده؛ بلكه خداوند سبحان در موارد فراوانى در مقام يادآورى نعمت*هاى خود، بدون ذكر واژه آيه، به شمارش آنها پرداخته است؛ مانند: «وَأَنزَلنا مِن السَّماءِ مآءً فأنبَتنا فيها مِن كلِّ زوج كريم» (لقمان/31، 10)، «أَلَمتَرَ أنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَكم ما فىالأرضِ وَالفُلكَ تَجرى فىالبَحرِ بِأمرِه». (حج/22، 65) به گفته مؤلف تفسير تسنيم، نعمتهاى الهى، آيات توحيدى حق است كه براى بهرهورى مادّى و تعالى معنوى انسان آفريده شده و تبيين آنها در قرآن براى دعوت به توحيد و تهذيب است.[17] برخى نيز گفتهاند: در پارهاى از موارد، نعمتهاى خدا در آسمان و زمين به تفصيل يادآورى شده تا انگيزهاى براى شكر و حقشناسى باشد و در همه جا نيز اين هدف ممكن است منظور باشد كه انسان، با نگرش به عالم (از آن جهت كه آفريده خدا و در چنبره تدبير او است)، معرفت فطرى و شناخت حضورى خود را شكوفا سازد و شدّت بخشد؛ بنابراين، اين آيات همه جا ضمن اينكه به چگونگى آفرينش موجودات اشاره مىكند، مىخواهد خدا را به انسان نشان دهد و عقربه دل او را در جهت آفريدگار نگاه دارد[18] و از آنجا كه غرض از بيان نعمتها و آيات، راهيابى به توحيد* است، قرآن، منكران خدا* و مشركان را كه با مشاهده آيات الهى، به شناخت خداوند و يگانهپرستى هدايت نشدهاند، سرزنش مىكند: «أَوَلَم يَروا» (سجده/32،27)، «أَفَلَم يَنظُروا» (ق/50،6)، «أَفَلايَنظرونَ» (غاشيه/88،17)،«أَفلاتُبصِرون». (ذاريات/51،21) در مواردى نيز با اداى سوگند، به عظمت آيات الهى اشاره شده است: «وَالسَّماءِ ذاتِ البُروجِ» (بروج/85،1)، «وَالشَّمسِ و ضُحـها * وَالقَمرِ إذا تَلـها» (شمس/91، 1و2)، «والنَّجمِ إذا هَوى». (نجم/53،1)اهمّيّت شناخت از راه آيات:
يكى از راههاى شناخت خدا، شناخت او از طريق آيات او است كه آن را در اصطلاح، برهان اِنّى مىنامند؛ يعنى انسان با تدبّر در معلول و آثار، به علّت و مؤثّر آن پى مىبرد. شناخت خدا از اين طريق، شايعترين برهانى است كه قرآن براى خداشناسى مطرح ساخته است؛ چنانكه بسيارى از مفسّران، تمام آياتى را كه بر آيات تكوينى الهى مشتمل است، به اثبات وجود خدا ناظر دانسته و مفاد آنها را به صورت براهينى درآوردهاند كه بازگشت بيشتر آنها، به «برهان* نظم» است.[19] اهتمام قرآن براى خداشناسى از راه آيات، ازآنرو است كه بيشتر معلومات بشر در جهان، معلوماتِ آيهاى است. به گفته برخى، اگر انسان كسى را خوب، بد، دوست يا دشمن مىداند، آن را از رهگذر احساس كسب نكرده؛ بلكه از گفتار و رفتار كه نشانه دوستى يا دشمنى و خوبى يا بدى است، دريافته است؛ پس بيشتر شناختهاى ما نه حسّى مستقيم و نه علمى تجربى است؛ بلكه احساس ما به آيههاى شىء تعلّق مىگيرد؛ ولى ذهن ما همواره از راه آيات و آثار، مؤثّر را در وراى آنها مىبيند. شناخت خدا از اين راه نيز براى انسان ممكن مىشود. اگر ما خداشناسى از طريق آيات را انكار كنيم، بايد نود درصد معلومات خود را كه از همين راه به دست آمدهاند، ناديده بگيريم؛[20] از سوى ديگر، برخلاف ساير براهين عقلى كه دشوارىهايى دارد، همه انسانها به فراخور دانش خود مىتوانند از اين طريق به شناخت خدا دست يابند؛ بنابراين، مأنوس بودن انسان با شناختِ آيهاى و آسانيابى آن موجب شده است كه قرآن به اين نوع شناخت توجّه ويژهاى كند.راز و آثار تفكّر در آيات:
قرآن در مواضع فراوانى بر تفكّر و تدبّر در آيات خدا تأكيد كرده، متفكّران را مىستايد:«الَّذينَ يَذكُرونَ اللّهَ قيماً و قُعوداً و عَلى جُنُوبِهم و يَتَفكّرونَ فِى خَلقِ السَّموتِ و الأرضِ». (آلعمران/3، 191) برپايه روايات، تفكّر* يك ساعت از عبادت يك سال برتر شمرده شده.[21] اين اهمّيّت از جهاتى قابل بررسى است:1. مهمترين راز مطالعه آيات الهى ايمان به خدا و شناخت* حقّانيّت او است[22]:«سَنُريهِم ءايتِنا فِىالأفاقِ وَ فى أَنفسِهِم حتّى يَتَبيّنَ لَهم أنّهُ الحقُّ» (فصلت/41،53) از اينرو قرآن كافرانى را كه نعمت و قدرت الهى را در آسمان و زمين مشاهده مىكنند و ايمان نمىآورند، سرزنش مىكند: «أَوَلم يَرالَّذين كَفَروا أَنّ السَّموتِ والأرضَ كانَتا رَتقاً فَفَتَقنـهما وَ جَعَلنا مِن الماءِ كلَّ شىء حىّ أَفلا يُؤمِنون» (انبياء/21،30) البتّه برخى گفتهاند: ممكن است قرآن به (با بيان آيات تكوينى) به طور مستقيم درصدد اثبات وجود خدا برنيامده باشد يا وجود خدا را قريب به بديهى و بىنياز از استدلال مىدانسته يا با منكر قابل توجّهى مواجه نبوده است. در هر حال، منافاتى ندارد كه آيهاى به طور مستقيم درصدد اثبات يگانگى خدا باشد؛ ولى به طور غير مستقيم اصل وجود خدا را هم اثبات كند.[23]
2. تفكّر در آيات خدا، افزون بر اثبات اصل وجود آفريدگار، ما را به صفات او، چون علم، قدرت، حكمت، رحمت و... نيز رهنمون است؛ چنانكه قرآن، هدف آفرينش آسمانها و زمين را دستيابى به بينش توحيدى و آشنايى با قدرت و علم خداوند معرّفى مىكند: «اللّهُ الّذى خَلقَ سَبعَ سَموت وَ مِن الأرضِ مِثلَهنّ يَتَنزَّلُ الأمرُ بَينَهنَّ لِتَعلموا أنّ اللّهَ على كلِّ شَىء قدير وَ أنَّ اللّهَ قَد أَحاطَ بِكلِّ شَىء عِلماً». (طلاق/65،12)
3. تفكّر در بسيارى از آيات خدا و نمايان شدن قدرت بىانتهاى او در آفرينش، پذيرش امكان قيامت و برانگيخته شدن دوباره موجودات را براى انسان آسانتر مىكند؛ چنانكه قرآن در تعدادى از آيات، پس از يادآورى برخى از آيات خدا، معاد و زندگى پس از مرگ* و دشوار نبودن زندهكردن مجدّد انسانها را به ياد مىآورد. (عنكبوت/29، 19) در جاى ديگر نيز هدف از تفصيل و توضيح آيات را يقين به ملاقات خداوند دانسته است: «يُفَصِّلُ الأيـتِ لَعَلَّكُم بِلِقاءِ ربِّكم تُوقِنون» (رعد/13،2) همچنين قرآن، آفرينش انسان از خاك و نطفه و علقه، وزنده شدن زمينمرده را دليلى بر برانگيخته شدن دوباره انسانها مىداند. (حج/22،5) و نيز: «فَانظُر إِلى ءاثرِ رَحمَتِ اللّهِ كَيفَ يُحىِ الأرضَ بَعدَ مَوتِها إنَّ ذلكَ لَمُحىِ المَوتى» (روم/30، 50) و زنده شدن زمين و رشد گياهان را در آن، از آيات الهى معرفى كرده، مىگويد: همو كه زمين را زنده كرد، مردگان را نيز زنده مىكند: «وَمِن ءايتِهِ أنّكَ تَرىالأرضَ خشِعةً فإذا أنزَلنا عَليها الماءَ اهتَزَّت وَ رَبَت إنّالَّذى أَحياها لَمُحىِ المَوتى». (فصلت/41،39) به گفته علاّمه طباطبايى، اهمّيّت تعقّل* در آيات الهى از آن رو است كه شناخت آيات، موجب شناخت خداوند و اسما و صفات و افعال او مىشود و مىفهماند كه خدا زنده است و مرگ بر او عارض نمىشود. خداوند، توانايى بدون عجز، ودانايى است كه جهل در او راه ندارد و او آفريدگار و مالك همه چيز است. آفريدگان را آفريد تا به آنان انعام كند؛ بدون اينكه به آنها نيازمند باشد. او روزى همه را گرد مىآورد و انسانها را پاداش يا كيفر خواهد داد. با دستيابى به اين معارف، انسان درمىيابد كه زندگى او دائم و سعادت يا شقاوت او پايدار است، واين زندگى دنيايى، بيهوده نيست واين حقيقتىاست كه انسان را به دين و شريعت الهى راهنمايى مىكند.[24]
4. از ديگر آثار سير* در آيات خدا، بصيرت و خروج از حجاب طبيعت و غفلت و دستيابى به ياد خدا است؛ چنانكه در سوره ق پس از اشاره به آفرينش آسمان و زمين و كوهها و گياهان مىگويد: «تَبصِرَةً و ذِكرى لِكلِّ عَبد مُنيب» (ق/50،8) و گردش شب و روز و نزول باران از آسمان را مايه تذكر مىداند: «وَ هُوالّذى جَعَل الَّيلَ والنَّهارَ خِلفَةً لِمَن أرادَ أن يَذَّكّر» (فرقان/25،62)، «هُوالّذى يُريكُم ءايتِهِ و يُنزِّلُ لكم مِنَالسَّماءِ رِزقاً وَ ما يَتَذَكّرُ إلاّ مَن يُنيب». (غافر/40،13)
5. شكرگزارى نيز يكى از آثار تعقّل در آيات خدا است؛ چنانكه قرآن به بيان نشانههاى خود در دريا و فوايد آن پرداخته، مىفرمايد:«وَ لَعلَّكُم تَشكرونَ». (نحل/16،14، جاثيه/45،12) قرآن، انسانهايى را كه به رغم مشاهده آيات الهى و برخوردارى از آنها، شكرگزار نيستند، سرزنش مىكند: «أَفَرءيتُمُ الماءَ الَّذى تَشرَبون * ءَأنتُم أَنزَلتموهُ مِنَالمُزنِ أَم نَحنالمُنزِلون * لَو نَشاءُ جَعَلنه أُجاجاً فَلولاتَشكُرونَ». (واقعه/56، 68ـ70)
تقسيم آيات خدا:
آيه و نشانه، يا اعتبارى است يا تكوينى.آياتاعتبارىتابع قرارداداست؛ولىآيات تكوينى تابع قرارداد نبوده، براىهمهودر همهجا نشانهاست؛ مانندآيه بودنچمنسبز بر وجود آب. نشانه تكوينى درباره غير خدا، فقط در محدوده و حالت خاصّى وجود دارد؛ يعنى چمن مادامىكه سبز است، نشانهآب است؛ ولى پس از خشك شدن، ديگر نشانه آن نيست؛ امّا موجودات جهان براى خداوند در همه حالات و با همه تطوّرات، نشانه است؛ در غير اين صورت، مستلزم مستقل بودن موجودى در جهتى خاصّ است كهدرباره ممكنات محال مىنمايد؛ بنابراين، هر موجود ممكن درهرحال، نشانه تكوينى خدا است.[25]آيات الهى را مىتوان به آيات شهودى و غيبى: «علِمِالغَيبِ وَالشَّهـدَة» (توبه/9،94) و ملكى: «تَبـركَ الذى بِيَدِه المُلك» «ملك/67،1) و ملكوتى: «فَسُبحنَ الَّذى بِيَدهِ مَلَكوتُ كُلِّ شَىء» (يس/36،83) تقسيم كرد. موجودات مادّى و محسوس كه بر خلاف موجودات غيبى با مادّه و عوارض آن مقارنند، از آيات شهودى به شمار مىآيند؛ زيرا به ادراك حسّى قابل دركند؛ گرچه آيه بودنشان مانند ساير آيات به ادراك عقل* است و موجودات غير مادّى، آيات غيبى به شمار مىآيند كه خود به آيات مثالى، نفسى و عقلى قابل تقسيمند.[26] از ديگر تقسيمهاى مهم آيات، تقسيم آن به آفاقى و انفسى است.
شرايط بهرهبردارى از آيات خدا:
از قرآن چنين برمىآيد كه هركس از عقل بهره گيرد، (روم/30،24) و اهل قبول و شنيدن (يونس/10،67) و پندگيرى و درس آموختن (نحل/16،13) باشد و در آيات خدا تعقّل (بقره/2،164) و تفكّر (جاثيه/ 45،13) كند و از اولىالالباب* (آلعمران/ 3،190) و اولى النهى (خردمندان) (طه/20،54) به شمار آيد مىتواند از آيات آفاق و انفس، به قدرت، علم و حكمت خدا پى برد. چنين انسانى، اهل ايمان، تقوا و در راه رسيدن به يقين خواهد بود؛[27] از همينرو است كه خداوند در آياتى چند، آفرينش را نشانهاى براى مؤمنان (نمل/27،86) و پرهيزگاران (يونس/10،6) و اهل يقين* (ذاريات/51،20) مىداند؛ يعنى آنانند كه از رهگذر اين آيات به خدا راه يافته و اهل ايمان و تقوا و يقين شدهاند؛ البتّه كسانى كه از تدبّر و نگريستن در آيات الهى روى گردانند، آيات الهى در آنها تأثيرى نمىنهد و ايمان نمىآورند و بر شرك خويش پاى مىفشارند: «وَ كَأيِّن مِن ءاية فىالسَّموتِ والأرضِ يَمُرّونَ عَليها وَ هُم عَنها مُعرِضونَ * وَ ما يُؤمِنُ أكثرُهُم بِاللّهِ إلاّ وَ هُم مُشرِكونَ» (يوسف/12، 105 و 106) و آسمان را كه سقفى محفوظ است، مىبينند و از نشانههاى آن روىگردانند: «وَ جَعلنا السَّمآءَ سَقفاً مَحفوظاً وَ هُم عَن ءايـتِها مُعرِضونَ» (انبياء/21،32) چنانكه كافران هم نمىتوانند از راه جهان*شناسى و خودشناسى به خدا پى ببرند؛ زيرا غُلهايى كه بر گردنشان است، آنان را از ديدن خود باز مىدارد و ميان آنان و آيات انفسى و آفاقى خداوند، ديوار بزرگى است كه راه را از هر سوى بر آنان بسته است:[28]«إنّا جَعَلنا فى أعنقِهم أغللاً فَهِى إلى الأذقانِ فَهُم مُّقمَحون * وَ جَعلنا مِن بَينِ أَيديهِم سَدّاً وَ مِن خَلفهِم سَدّاً فَأغشَينهم فَهُم لايُبصِرون.» (يس/36،8و9)آيات آفاقى و انفسى:
قرآن، آيات را به آفاقى و انفسى تقسيم كرده، انسانها را به سير و تعقّل در آنها فرا مىخواند:«سَنُريهِم ءايتِنا فِىالأفاقِ وَ فِى أَنفُسِهم حتّى يَتَبيَّن لَهم أَنّهُ الحَقّ = به زودى نشانههاى خود را در افقها و در دل خودشان، بديشان خواهيم نمود تا براى آنان آشكار شود كه همانا او حق است». (فصلت/41،53) در اينكه مقصود از آفاق و انفس در اين آيه چيست، مفسّران نخست، مانند عطاء، سدّى و قتاده آراى گوناگونى دارند: 1. آيات آفاق، آثار و سرنوشت امّتهاى پيشين، وانفس، بيمارى و بليات است؛ 2. آيات آفاق، فتح بلاد گوناگون، وانفس، فتح مكّه* است؛ 3. آيات آفاق، وقايعى است كه از سوى خدا بر امّتهاى پيشين رفته، وانفس چيزى است كه در روز جنگ بدر بر مسلمانها گذشته است؛ 4. آيات آفاقى، آفريدههاى زمين و آسمان، مانند خورشيد، ماه، ستارگان، كوهها، درياها، گياهان و هر چيزى جز انسان است، وآيات انفسى، لطايف وجود آدمى است.[29] اين معنا را بسيارى از مفسّران بعدى پذيرفتهاند و به صورت اصطلاح مطرح شده است. در موارد ديگرى نيز تقسيم آيات به آفاقى و انفسى به همين معنا است: «وَ فِىالأرضِ ءايتٌ لِلمُوقِنينَ * وَ فى أَنفسِكم أَفلا تُبصِرونَ = و در زمين براى اهل يقين نشانههايى است و در خود شما؛ پس آيا نمىبينيد؟» (ذاريات/51، 20 و 21) در آيه 4 جاثيه/45 آفرينش انسان و انواع جانوران را نشانههايى براى اهل يقين مىداند:«وَفى خَلقِكم وَ ما يَبُثُّ مِن دابّة ءايتٌ لِقوم يوقِنونَ».مفسّران، در مقايسه آيات آفاقى و انفسى، تأمّل در آيات انفسى را سودمندتر دانستهاند. علاّمه طباطبايى، پس از نقل روايتِ «منعرف نفسه عرف ربّه» مىگويد: سير در آيات انفسى، از سير در آيات آفاقى مفيدتر است؛ زيرا اين سير، همراه با آگاهى بر ذات نفس و قوا و ادوات روحى و جسمى و عوارض آن از اعتدال وافراط و تفريط در كار و همچنين ملكات فاضله و رذيله و احوال پسنديده و ناپسندى است كه با آن مقارن است. روشن است كه اشتغال آدمى به معرفتِ اينگونه امور و آگاهى از لوازم آن چون سعادت يا شقاوت و... موجب آگاهى از درد و درمان از نزديكترين راه است؛ در نتيجه، انسان به اصلاح آنچه فاسد شده و به التزام آنچه درست است، مىپردازد؛ برخلاف سير در آيات آفاقى كه ندايش به اين نزديكى نيست. وى در ادامه به تفاوت ديگرى اشاره كرده، مىافزايد: نظر در آيات آفاقى و معرفت حاصل از آن، علم نظرى و حصولى است؛ برخلاف نظر در نفس و قواى آن و اطوار وجودىاش و معرفت حاصل از آن كه شهودى و حضورى است. علم حصولى، تحقّقش به كاربرد برهان* و ترتيب قياس نياز دارد و تا هنگامى كه انسان به مقدمات آن توجه دارد، باقى است.[30]
آيات خدا در آفرينش انسان (انفسى):
قرآن، بر آيه بودن آفرينش انسان تأكيد كرده: «وَفى خَلقِكم وَ ما يَبُثُّ مِن دابّة ءايـتٌ لِّقوم يُوقِنون». (جاثيه/45،4) نيز ذاريات/ 51،20 و 21 و او را به تأمل در آفرينش خود فرمان داده است:«فَليَنظُرِ الإنسـنُ مِمَّ خُلِقَ». (طارق/86،5) روايات نيز خودشناسى را برترين و سودمندترين معارف برشمرده و معرفت نفس را با شناخت پروردگار ملازم دانسته است. بر پايه روايتى، پيامبر(صلى الله عليه وآله)در پاسخ به اين پرسش كه راه شناخت حق چيست، فرمود: معرفة النفس.[31] از امام على(عليه السلام)نيز نقل است: در شگفتم از كسى كه خود را نمىشناسد، چگونه پروردگار خود را مىشناسد.[32] خوديابى به خدايابى مىانجامد؛ زيرا انسان نمىتواند خود را جدا از علّت و آفريننده خود، به درستى درك كند و بشناسد. علّت واقعى هر موجود، مقدّم بر وجود او است؛ پس شهودِ خود، هرگز از شهود الهى جدا نيست؛ البتّه بايد توجّه داشت كه شناختِ ظرافتهايى كه در آفرينش جسم انسان وجود دارد، پايينترين حدّ شناختِ از خود است و شناخت روح و جان آدمى و رمز و راز پيچيده آن، از مراتب بالاى معرفت خويشتن است. قرآن، در آفرينش انسان، امورى را مورد توجّه ويژه قرار داده و بر تفكّر و تأمّل در آن اصرار ورزيده است:1. آفرينش از خاك:
قرآن آفرينش انسان را از خاك دانسته و همين موضوع را از نشانههاى خدا برشمرده است: «وَ مِن ءايتِه أَن خَلَقَكُم مِن تُراب ثُمَّ إِذا أَنتُم بَشرٌ تَنتشِرونَ». (روم/30،20) توجّه به اين واقعيّت كه خاك با طىّ مراحل نباتى و حيوانى، به موجود پيچيده و اسرارآميزى مانند انسان تبديل شده، عظمت آفرينش انسان و آيه بودن آن را روشنتر مىكند.2. جنين و تحوّلات آن:
مراحل رشد جنين، از اسرار و شگفتىهاى آفرينش است؛ زيرا نطفه* كه منشأجنين است، در قرارگاه رحم از هر جهت، در امنيّت است: «ثُمّ جَعلنه نُطفَةً فِى رار مَكين.» (مؤمنون/23،13) اين امنيّت از آن رو است كه در يك طرف، ستون فقرات و دندهها و در طرف ديگر، استخوان لگن خاصره قرار دارد و روى آن، سه پرده آمنيوس، كوريون، آللانتوئيد قرار مىگيرد.[33] به نظر برخى، ظلماتِ ثلاث در آيه 6 زمر/39 به همين پردهها اشاره دارد:«يَخلُقُكم فى بُطونِ أُمّهـتِكم خَلقاً مِن بَعدِ خَلق فى ظلمـت ثَلـث» و در چنين جاىگاه امنى، نطفه به علقه و علقه به مضغه و مضغه به استخوان تبديل مىشود و بر استخوان گوشت مىرويد و...: «وَلَقد خَلقنا... * ثُمّ جَعلنـه نُطفةً فى قَرار مَكين * ثُمّ خَلَقنا النُّطفَةَ عَلَقةً فَخَلقنا العَلقةَ مُضغَةً فَخَلقنا المُضغَةَ عِظـماً فَكَسَونا العِظـمَ لَحماً». (مؤمنون/23، 12 ـ 14) خداوند جنين را صورتبندى مىكند و هر دسته از سلولها را در جاىگاه خويش قرار مىدهد و با وظيفه خود در ساختمان بدن آشنا مىسازد: «هُوالَّذى يُصوِّرُكُم فِىالأَرحامِ كَيف يَشاءُ» (آلعمران/3، 6) و جنين را جنسيّت مىدهد: «يَهَبُ لِمن يَشاءُ إنـثاً و يَهَبُ لِمن يَشاءُ الذُّكورَ» (شورى/42، 49) و آن را به مقدار مشخّص در رحم نگه مىدارد[34]: «وَ كُلُّ شَىء عِندَه بِمقدار» (رعد/13، 8) و در او روح مىدمد: «ثُمّ أنشَأنـه خَلقاً ءاخَرَ فَتبارَك اللّهُ أحسَنُ الخـلِقينَ» (مؤمنون/23،14) و در نهايت، او را از رحم بيرون مىآورد: «ثُمَّ نُخرِجُكم طِفلاً.» (حج/22، 5) خروج طفل از رحم و عوامل مرموز آن[35] و نيز آماده ساختن غذاى كودك در سينه مادر براى مدّت دو سال:«وَالولدتُ يُرضِعنَ أولـدَهنّ حَولَينِ كامِلَينِ» (بقره/2، 233) از ديگر شگفتىهاى آفرينش انسان است.3. اعضاى بدن:
گوش، چشم و قلب و نقشى كه آنها در فرا گرفتن دانش دارند نيز از آيات الهى به شمار مىرود:«واللّهُ أخرَجَكم مِن بُطونِ أُمّهتكم لاتَعلمونَ شيئاً و جَعَل لكم السَّمعَ و الأبصرَ و الأفئدةَ لَعَلّكم تَشكرون.» (نحل/16،78) در آيات 78 مؤمنون/23؛ 46 انعام/6؛ 31 يونس/10؛ 9 سجده/32 و 23 ملك/67 نيز از اين سه نعمت بزرگ ياد شده است. در سوره بلد، افزون بر دو چشم، سخن از زبان و دو لب نيز به ميان آمده است: «ألَم نَجعَل لَه عَينَين * و لِساناً و شَفَتين». (بلد/90،8و9)4. روح:
روح و جان آدمى كه حقيقت انسان را تشكيل مىدهد، از اسرارآميزترين پديدههاى عالم هستى و از نشانههاى بزرگ خدا است؛ روحى كه خداوند به خود نسبت داده، ووقتى در بدن خاكى آدم، دميده شد، وى را شايسته سجده ملائكه كرد: «فَإذا سَوّيتُه و نَفَختُ فيه مِن روحى فَقَعوا له سجِدينَ.» (حجر/15، 29) وقتى جنين پس از دميده شدن، در مرحله جديدى قرار مىگيرد، خداوند خود را بهترين آفريننده مىخواند: «فَكَسَونا العِظـمَ لَحماً ثمّ أنشأنـه خَلقاً ءاخَرَ فَتبارك اللّهُ أحسَنُ الخـلقينَ». (مؤمنون/23،14) جان انسان به دليل اهمّيّتى كه دارد، خداوند به آن سوگند ياد كرده است و فجور و تقوا به آن الهام شده است: «ونفس و ما سَوّها * فَأَلهمَها فجورَها و تَقوها.» (شمس/91، 7و 8) خداوند در پاسخ اين پرسش از پيامبر كه روح چيست، مىفرمايد: بگو روح از امر پروردگار من است و علم شما براى فهم اسرار آن اندك است: «ويَسئلونَك عن الرّوحِ قُلالرّوحُ مِن أمرِ ربّى و ما أُوتيتُم مِن العِلمِ إلاّ قليلا» (اسراء/17،85) بنابراين، روح آدمى و قوا و نيروهاى ظاهر و باطن آن، چون حواس پنجگانه و قواى واهمه، حافظه، متخيّله و قوّهتعقّل و تفكّر[36] و... از آيات الهىاست.5. زندگى و مرگ:
زندگى و مرگ انسان، بلكه همه موجودات زنده، از نشانههاى آفريدگار است؛ از اين رو، قرآن با لحن توبيخآميز از انسان مىپرسد: چگونه به خدا كفر مىورزيد؛ در حالى كه بىجان بوديد و خدا شما را جان داد؛ سپس مىميراند و زنده مىكند؟: «كَيف تَكفُرون باللّه وَ كنتُم أموتاً فأحيـكم ثُمّ يُميتُكم ثمّ يُحييكم ثمّ إليهِ تُرجَعون». (بقره/2،28) قرآن به مشركان يادآورى مىكند كه خدا شما را آفريده و حيات و روزى داده است و مرگ شما و حيات مجدّد در قيامت، به قدرت او انجام مىپذيرد؛ آنگاه از آنان مىپرسد: آيا بتانى كه شريك او قرار دادهايد، بر چنين كارى قدرت دارند؟: «اللّهُ الّذى خَلَقكم ثُمّ رَزَقكم ثمّ يُميتُكم ثمّ يُحييكم هَل مِن شُرَكائِكم مَن يَفعلُ مِن ذلكم مِن شَىء». (روم/30، 40) ابراهيم(عليه السلام)نيز در پاسخ به اين پرسش كه خداى تو كيست، به پديده حيات و مرگ اشاره مىكند: «رَبّى الّذى يُحيى وَ يُميتُ». (بقره/2، 258) آيات 19روم/30؛ 56 يونس/10؛ 80 مؤمنون/23؛ 116 توبه/9، 8دخان/44 و 43 ق/50 نيز چنين است.6. خواب و بيدارى:
انسان براى ادامه زندگى، به تجديد قوا به وسيله خواب نياز دارد. به گفته دانشمندان، حتّى حيواناتى كه مىتوانند بيست روز بىغذايى را تحمّل كنند، چهار تا پنج روز بىخوابى، آنها را از پاى درمىآورد.[37] برپايه روايتى از امام صادق(عليه السلام)اگر خواب به سراغ انسان نمىآمد و او بايد به انتخاب خود به سمت خواب مىرفت، نيروهاى بدن تحليل مىرفت و او را از پاى درمىآورد؛[38] از همين رو خواب يكى از آيات الهى شمرده شده است: «وَ مِن ءايـتِه مَنامُكم بِالَّيلِ وَالنَّهارِ.» (روم/30،23) خداوند، شب را تاريك و براى آسايش و خواب قرار داد تا انسان آمادگى كار روزانه را داشته باشد: «أَلَم يَروا أنّا جَعَلنا الّيلَ لِيَسكنوا فيهِ و النَّهارَ مُبصِراً إنّ فىذلكَ لأيت لِقوم يُؤمِنونَ». (نمل/27،86) خداوند،خواب را مايه آسايش، شب را براى پوشش و روز رابستر كوشش و زندگىقرار داده است:«وجَعَلنا نَومَكم سباتاً * وَ جَعلناالَّيلَ لِباساً * و جَعَلنا النَّهارَ مَعاشاً.» (نبأ/78، 9ـ11) نيز انفال/8،11؛ مؤمن/40،61.7. همسر و زناشويى:
آفرينش همسر از جنس خود انسان براى ايجاد آرامش، از آيات خدا است: «وَ مِن ءايـتِه أن خَلَقَ لَكم مِن أَنفسِكُم أزواجاً لِتَسكُنوا إلَيها.» (روم/30، 21) ايجاد مهر و محبّت ميان همسران كه مايه قوام زندگى خانوادگى است، از ديگر آيات خدا شمرده مىشود: «وَ جَعَل بَينَكم مَوَدّةً وَ رَحمةً إنَّ فِى ذلِكَ لاَيت لقوم يَتَفكّرون.» (روم/30،21) نيز آيات 11 شورى/42؛ 11 فاطر/35؛ 72 نحل/16؛ 45 نجم/53؛ 39 قيامت/75؛ 3 الليل/92. همين ميل فطرى به زناشويى است كه نسل بشر را پايدار و باقى نگاه داشته است. زوجيّت نه تنها در انسان، بلكه در حيوان و حتّى گياهان و همه موجودات وجود دارد. (شعراء/26، 7و 8؛ ذاريات/ 51، 49)8. اختلاف زبانها و رنگها:
اختلاف انسانها در رنگ و زبان از آيات خدا است:[39]«وَمِن ءايـتِه... وَاختِلـفِأَلسِنَتِكم و ألونِكُم إنَّ فى ذلِكَ لأيت لِلعلمينَ.» (روم/30،22)بهگفته فخررازى،شناسايى يك ديگر در زندگى اجتماعى، ضرورت دارد. اين شناسايى يا با گوش يا با چشم حاصل مىشود و اختلاف شكلهابراى تشخيص چشم و اختلاف زبانها(طنينصدا) براى تشخيص گوش است.[40]در آيات ديگر نيز اختلاف رنگها در همه موجودات و در گياهان، از آيات الهى شمرده شده است. (نحل/16،13؛ فاطر/35،27 و 28؛ زمر/39،21)9. رزق:
تمايل طبيعى انسان به آب و غذا و روزى دادن پروردگار به او، خود از آياتى است كه انسانها را به خدا رهنمون مىشود: «يـأيُّها النّاسُ اذكروا نِعمتَ اللّهِ عَلَيكم هَل مِن خـلق غَيرُ اللّهِ يَرزُقكم مِنَ السَّماء و الأرضِ لا إلـه إلاّ هُو فَأنّى تُؤفكونَ.» (فاطر/35،3) نيز مىفرمايد: بخوريد و دامهايتان را بچرانيد كه به قطع براى خردمندان نشانههايى است: «كُلُوا وَ ارعَوا أنعـمَكم إنَّ فى ذلكَ لأيت لاُِولِى النُّهى» (طه/20،54) همچنين به آدميان يادآورى شده كه اگر خداوند، روزى خود را از آنان باز دارد، چه كسى به آنها روزى خواهد داد: «أمَّن هـذَا الَّذى يَرزُقكم إن أَمسَكَ رِزقَه». (ملك/67،21)آيات خدا در آفرينش جهان(آفاقى)
1. آسمان، زمين و كوهها:
شگفتىها، عظمت و پهناورى آسمان و آفرينش اسرارآميز زمين، از آياتى است كه قرآن در موارد فراوانى، انسانها را به تأمّل در آنها فرمان داده است:«وَ مِن ءايتِهِ خَلقُ السَّمـوتِ والأرضِ». (روم/30، 22) در آيات 190 آلعمران /3 و 164 بقره/2 و 3 جاثيه /45 آفرينش آسمان و زمين را نشانههايى براى خردورزان و مؤمنان دانسته؛ حتّى آفرينش آسمان و زمين را از آفرينش مردم بزرگتر شمرده است[41]:«لَخَلقُ السَّمـوتِ والأرضِ أكبَرُ مِن خَلقِالنّاسِ و لـكنّ أكثَرَالنّاسِ لايعلَمونَ». (غافر/40، 57) سقف محفوظ بودن آسمان (انبياء/21، 32) و برافراشته شدن آن بدون ستونمرئى (رعد/13، 2) از آيات الهى شمرده شده است؛ چنانكه استوارى زمين و آسمان (روم/30،25) و عدم سقوط آنها (فاطر/35، 41) و نيز گسترده بودن زمين و برافراشته بودن آسمان (بقره/2، 22) و مستعد بودن زمين براى رويش گياهان (يس/36، 33) از آيات الهى به شمار آمده است. خداوند، لرزش زمين را با كوهها مهار كرد تا زمين براى انسانها قابل سكونت شود: «وَ جَعلنا فِى الأرضِ رَوسِى أَن تَميدَ بِهم» (انبياء/21، 31) از همين رو است كه از زمين به گهواره و از كوهها به ميخهاى زمين ياد مىكند: «أَلَم نَجعلِ الأَرضَ مِهداً * وَ الجِبالَ أوتاداً». (نبأ /78، 6و 7) به دليل همين نقش كوهها در آرامش زمين است كه قرآن، انسان را به مطالعه آفرينش آنها فرامىخواند: «أَفلا ينظرونَ... * و إلَىالجِبالِ كَيفَ نُصِبَت». (غاشيه/88، 17ـ19)2. خورشيد و ماه و ستارگان:
خورشيد تابان و ماه، از ديگر نشانههاى الهى است: «وَ مِن ءايتِه... الشَّمسُ وَ القَمرُ.» (فصلت/41، 37) خورشيد كه حجم آن يك ميليون و سيصدهزار برابر زمين است،[42] وظيفه گرم و روشن كردن كره زمين را به عهده دارد: «وجَعَلنا سِراجاً وَهّاجاً.» (نبأ/78، 13) در پرتو همين گرما و روشنايى، زندگى در زمين امكانپذير شده و شايد از همين رو است كه قرآن از مسخّر بودن خورشيد و ماه براى انسان سخن گفته است: «وَ سَخَّر لَكم الشَّمسَ والقَمرَ». (ابراهيم/14،33) قرآن، همچنين آفرينش خورشيد و ماه و شناور بودن هر يك از آن دو را در مدار خود قابل توجّه دانسته است: «وهُو الَّذى خَلَق الّيلَ والنَّهارَ و الشَّمسَ والقَمرَ كلٌّ فى فلك يَسبَحون». (انبياء/21،33) عدم برخورد اين دو و گردش منظم شب و روز (يس/36، 40) از ديگر نشانههاى الهى است. نظم شگفتانگيز ماه تا آنجا است كه مىتوان گردش آن را به صورت دقيقترين تقويمها به كار بست: «وقَدَّرَه مَنازِلَ لِتَعلَموا عَدَدَ السِّنينَ وَ الحِساب = براى ماه، منزلهايى معيّن كرد تا شماره سالها و حساب را بدانيد.» (يونس/10،5)وجود ستارگان فراوان و راهيابى انسانها در خشكى و دريا به وسيله آنها نيز از ديگر نشانههاى روشن بر وجود خداوند است: «وَ هُو الّذى جَعَل لَكم النُّجومَ لِتَهتَدوا بِها فى ظُلُمتِ البَرِّ و البَحرِ قَد فَصَّلنا الأيتِ لِقوم يَعلمونَ.» (انعام/6، 97)
3. شب و روز:
ازجمله آيات خدا، شبوروز است: «وَ مِن ءايتِه الّيلُ و النَّهار.» (فصلت/41،37) گردش زمين به دور خود موجب پديد آمدن شب و روز مىشود. اگر چنين گردشى نبود، نيمى از زمين هماره شب بود و در تاريكى و سرماى غيرقابل تحمّل به سر مىبرد و نيمى هميشه روز و با حرارتى سوزنده بود؛[43] از اين رو خداوند، گردش شب و روز را از آيات خود دانسته است: «إنَّ فِى اختِلـفِ الَّيلِ و النَّهارِ ... لاَيت لِقوم يَتّقونَ» (يونس/10،6) و قرآن، انسان را دعوت مىكند كه بينديشد اگر شب يا روز براى هميشه و تا روز قيامت ادامه مىداشت، چه كسى غير خدا آن را تغيير مىداد؛ سپس مىافزايد: خدا است كه از روى رحمت، شب و روز را جاىگزين يكديگر مىكند كه در شب به استراحت و در روز به كار و كوشش بپردازيد. (قصص/28، 71ـ73) آمدن شب و روز، براى مؤمنان، از نشانههاى الهى است. (نمل/27،86)4. حيوانات:
آفرينش حيوانات نيز مانند انسان از آيات خدا است: «وفى خَلقِكُم وَ ما يَبُثُّ مِن دابّة ءايتٌ لِقوم يُوقِنون» (جاثيه/45،4)[44] و نيز شورى/42، 29. شعور و هدايت فطرى حيوانات نيز قابل تأمّل است:«رَبُّنا الّذى أعطى كلَّ شىء خَلقَه ثم هَدى.» (طه/20،50) در آيات فراوانى نيزاز منافع فراوان چارپايان سخن به ميان آمده (نحل/16، 5و 6؛ زخرف/43، 12 و 13؛ مؤمنون/23، 21 و 22) و رام شدن حيوانات براى انسان و باركشى، سوارى گرفتن از آنها و استفاده از گوشت آنها را خاطرنشان كرده است: «وَذَلّلنـها لَهم فَمِنها رَكوبُهم وَ مِنها يَأكُلون.» (يس/36،72) قرآن، همچنين به آفرينش شتر اشاره مىكند كه يكى از اركان زندگى عرب بود و شگفتىهاى فراوانى، مانند مقاومت در برابر تشنگى و گرسنگى و طوفان*هاى شديد، در آفرينش آن به وديعه نهاده شده است: «أَفَلايَنظُرونَ إلى الإبلِ كَيفَ خُلِقَت». (غاشيه/88،17)پرندگان كه در آسمان رام گشتهاند و به پرواز مشغولند نيز در شمار آيات الهى هستند: «أَلَم يَروا إلى الطَّيرِ مُسخَّرت فِى جَوِّ السَّماءِ مايُمسِكُهُنّ إلاّ اللّهُ إنّ فى ذلكَ لأيت لقوم يُؤمنون» (نحل/16،79) و در آيات19 ملك/67؛ 41 نور/24 و 38 انعام/6 به بال گسترانيدن پرندگان اشاره كرده، انديشيدن در آن را سفارش مىكند. زنبورعسل و زندگى اسرارآميز و بيرون آمدن شهدى رنگارنگ از درون آن نيز از آيات الهى است: «يَخرُجُ مِن بُطُونِها شَرابٌ مُختَلِفٌ ألونُه فيهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ إنّ فى ذلك لأيَةً لِقوم يَتَفكّرونَ.» (نحل/16، 69)
5. آب، باد، باران، رعد و برق و دريا:
از آيات بزرگ الهى، آفرينش آب است كه زندگى هر موجودى به آن بستگى دارد: «وَ جَعلنا مِنالماءِ كلّ شَىء حىّ.» (انبياء/21، 30) نزول آب از آسمان و زنده شدن زمين با آن از آيات الهى است: «وَاللّهُ أَنزَل مِن السَّماءِ ماءً فأحيا بِه الأرضَ بَعدَ مَوتِها إنّ فى ذلكَ لأيةً لِقوم يَسمعونَ» (نحل/16،65) همچنين روان بودن آب و قابليّت آن براى جذب در زمين، خود از نشانههاى الهى است. (فصلت/41، 39) سرسبز شدن زمين با آب (حج/22،63) و پديد آمدن باغهاى خرّم و دلانگيز با نزول آب از آسمان (نمل/27،60)و بر آمدن رزق از زمين پس از فرستادن باران (ابراهيم/14، 32) همه از آيات الهى است. باران نيز كه تأمين كننده آب آشاميدنى گوارا است، از نشانهها شمرده شده. (واقعه/56، 68 و 69) قرآن، در آيات فراوانى، باد، ابر و باران را از نشانههاى بزرگ خدا دانسته است: «ومِن ءايتِهِ أنيُرسِلَ الرِّياح مُبَشِّرت وَلِيُذيقَكُم مِن رَحمَتِه» (روم/30،46) ونقشباد در تلقيحگياهان: «وأَرسَلنا الرّيحَ لوقِح» (حجر/15، 22) و به حركت در آوردن ابرها و متراكم كردن آنها و باراندن آن در مناطق خشك را مورد توجّه قرار داده است:«اللّهُ الَّذى يُرسِلُ الرِّيحَ فَتُثيرُ سَحاباً فَيَبسُطُه فِىالسَّماءِ كَيفَ يَشاءُ...» (روم/30، 48) نيز نور/24، 43. رعد و برق كه از يك سو مايه ترس و از سوى ديگر مايه اميد به نزول باران است نيز از آيات الهى شمرده شده است: «وَ مِن ءايتِه يُريكُم البَرقَ خَوفاً و طَمَعاً.» (روم/30، 24) آفرينش دريا با فوايد فراوان، از جمله استفاده از گوشت تازه آبزيان و استخراج زيور، از ديگر آيات الهى است: «وَ هُوالّذى سَخَّر البَحرَ لِتأكلُوا مِنه لَحماً طَريّاً وَ تَستَخرِجوا مِنه حِليةً.» (نحل/16،14) جارى شدن كشتى بر روى آب و منافع كشتىرانى نيز از نشانههاى خدا به شمار مىرود: «إنّ فى خَلقِالسَّمـوتِ والأرضِ ... وَالفُلكِ الَّتى تَجرِى فى البَحرِ بِما يَنفَعُ النَّاسَ... لأيت لقوم يَعقِلون» (بقره/ 2، 164)، «وَمِن ءايـتِه الجَوارِ فِى البَحرِ كالأعلـم.» (شورى/42،32)6. گياهان:
شگفتىهاى گياهان و روييدن آن از خاك مرده، پس از نزول باران، از ديگر نشانههاى خداوند است:«وَ مِن ءايتِه أَنّكَ تَرىالأرضَ خشِعَةً فَإذا أنزَلنا عَليها الماءَ اهتَزَّت وَ رَبت.» (فصلت/41،39) روييدن درختان انگور و زيتون و انار و نحوه رسيدن ميوههاى آنها را نيز از نشانههاى خدا براى مؤمنان مىداند. (انعام/6، 99) قرآن، به قطعههاى گوناگون زمين كه در كنار يكديگرند، ولى براى رشد انواع درختان و گياهان با محصولات مختلف استعداد دارند، اشاره كرده، آن را از نشانههاى خدا براى عاقلان مىداند (رعد/13، 4) چنانكه از روييدن علفزارها براى استفاده دام و نيز روياندن درختان زيتون، خرما، انگور و محصولات كشاورزى ديگر سخن گفته و همه را از آيات الهى براى اهل انديشه مىشمرد. (نحل/16،11 و يس/36، 33) قرآن، مشركان و منكران خداوند را كه به گوناگونى گياهان توجّه نكردند تا به خدا پى ببرند، سرزنش كرده، به صراحت مىگويد: در اينها نشانههايى از خداوند است: «أوَلميَروا إلَى الأرضِ كَم أنبَتنا فِيها مِن كلِّ زَوج كَريم * إنّ فى ذلكَ لأيةً» (شعراء/26، 7و 8) همچنين رنگهاى گوناگون گياهان: «وما ذَرأَ لَكم فى الأَرضِ مُختلِفاً الونُه إنَّ فى ذلكَ لأيةً» (نحل/16، 13) و شكافته شدن دانه و هسته در دل زمين: «إنَّ اللّهَ فالِقُ الحَبِّ و النَّوى» (انعام/6، 95) و تلقيح گياهان (حجر/15، 22) از آيات بزرگ الهى است.منابع:
احياء علوم الدين، غزالى؛ الاشباه و النظائر؛ بحارالانوار؛ پيام قرآن؛ ترتيب كتاب العين؛ تفسير تسنيم؛ التفسير الكبير؛ تفسير القرآن العظيم، ملاصدرا؛ تفسير موضوعى قرآن كريم، جوادى آملى؛ الحكمة المتعاليه فى الاسفار العقليه الاربعة؛ دانستنىهاى جهان علم؛ روحالمعانى فى تفسيرالقرآن العظيم؛ روضالجنان و روحالجنان؛ الصحاح؛ قرآن و طبيعت (گذشته و آينده جهان)؛ لسانالعرب؛ مجمعالبيان فى تفسيرالقرآن؛ مجموعه آثار مطهرى؛ معارف قرآن؛ معجم مقاييس اللغه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ الوجوه و النظائر، دامغانى.على خراسانى
[1] ترتيب العين، ص 63، «أيا».
[2] مقاييس، ج1، ص168، «اىى».
[3] الصحاح، ج6، ص2275، «ايا».
[4] لسانالعرب، ج1، ص282، «ايا».
[5] مفردات، ص101، «اى».
[6] الوجوه و النظائر، ج1، ص33.
[7] الميزان، ج18، ص159.
[8] مجمعالبيان، ج1، ص204.
[9] لسانالعرب، ج1، ص282، «ايا»؛ مجمعالبيان، ج1، ص204.
[10] الوجوه و النظائر، ج1، ص34.
[11] الوجوه والنظائر، ج1، ص34.
[12] الاشباه و النظائر، ص300.
[13] مجمعالبيان، ج7، ص310.
[14] همان، ج 1، ص 257.
[15] روحالمعانى، مج11، ج20، ص116.
[16] الوجوه و النظائر، ص33.
[17] تسنيم، ج2، ص605.
[18] معارف قرآن، ص226.
[19] معارف قرآن، ص24.
[20] مجموعه آثار، مطهرى، ج13، ص428.
[21] احياء علوم الدين، ج6، ص58.
[22] مجمعالبيان، ج9، ص29.
[23] معارف قرآن، ص24.
[24] الميزان، ج6، ص170.
[25] تفسير موضوعى، جوادى، ج13، ص345 و 346.
[26] تفسير ملاصدرا، ج5، ص134.
[27] الميزان، ج18، ص159.
[28] تسنيم، ج2، ص236.
[29] مجمعالبيان، ج9، ص29؛ روضالجنان، ج17، ص91.
[30] الميزان، ج6، ص171.
[31] بحارالانوار، ج67، ص72.
[32] الميزان، ج6، ص173.
[33] قرآن و طبيعت، ص53.
[34] مجمعالبيان، ج5، ص430.
[35] قرآن و طبيعت، ص56.
[36] الحكمة المتعاليه، ج8، ص260 ـ 220.
[37] دانستنيهاى جهان علم، ص250.
[38] بحارالانوار، ج3، ص79.
[39] مجمعالبيان، ج8، ص470.
[40] التفسير الكبير، ج25، ص111.
[41] مجمعالبيان، ج8، ص823.
[42] پيام قرآن، ج2، ص197.
[43] معارف قرآن، ص256.
[44] مجمعالبيان، ج9، ص109.